تقصیر چشم توست گناهی که داشتم 

برگشته ام به اول راهی که داشتم


جلوه نکرد ذره ای در چشم من بهشت 

غرق غرور بود نگاهی که داشتم


یعقوبم به تخت سلیمان نشسته ام 

بر من بس است کلبه ی آهی که داشتم


شمعی و در طواف تو پروانه وار سوخت

موی سپید و بخت سیاهی که داشتم


دستم گره نخورد چو یوسف به زلف کفر

راضی شدم ز قصر به چاهی که داشتم


من بت پرست بودم و بت هم خدا پرست

خود لااله بود الهی که داشتم


من از تو درگریزم و سوی تو میروم

آغوش توست ترس و پناهی که داشتم


خرداد ۹۴


"چیست فردوس که در دیده ی ما جلوه کند

ما گمان ها به غرور نظر خود داریم"

صائب